عبور باید کرد
وهمنورد افق دور باید شد
وگاه در رگ یک حرف خیمه باید زد
عبور باید کرد
وگاه از سر یک شاخه توت باید خورد...
عبور باید کرد
صدای باد می اید عبور باید کرد
ومن مسافرم ای باد های همواره
مرا به وسعت تشکیل برگ ها ببرید
مرا به کودکی شور آب ها برسانید
وکفش های مرا تا تکامل تن انگور
پر از تحرک زیبایی خضوع کنید
دقیقه های مرا تا کبوتران مکرر
در آسمان سپیدغریزه اوج دهید
واتفاق وجود مرا کنار درخت
بدل کنید به یک ارتباط گم شده پاک
و در تنفس تنهایی
دریچه های شعور مرا بهم بزنید
روان کنیدم دنبال بادبادک آن روز
مرا به خلوت ابعاد زندگی ببرید
حضور "هیچ" ملایم را
به من نشان بدهید....
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دوستان